اکنون پرسش اين است که آيا در موضعگيري اتحاديه اروپا اشتباهي رخ داده يا به عمد و با توجه، چنين موضعي اتخاذ شده است؟ ابتدا انسان تصور ميکند خطايي در مصداق اتفاق افتاده باشد؛ زيرا افکار عمومي جهان در انتظار محاکمه ديکتاتورهايي هستند که با سلاحهاي آمريکايي و انگليسي در ليبي و تونس و يمن و بحرين به سلاخي ملتها مشغولند و هر روز تصاوير دلخراش آن را از صفحه تلويزيون خود مشاهده ميکنند. در ايران نيز مردم در انتظار محاکمه نوکران مستقيم آمريکا هستند که قريب دوسال است به هر مناسبتي آب به آسياب دشمن ميريزند و آسايش مردم را سلب کردهاند؛ ولي ناباورانه ميبينند که اتحاديه اروپا در يک فرافکني آشکار شخصيتهاي مهم کشورمان را به نقض حقوق بشر متهم کرده و مورد تحريم قرار داده است. ولي بيترديد اروپاييها براي اين اقدام دلايلي دارند که ميتوان به برخي از آنها اشاره کرد؛
1. از نظر اتحاديه اروپا، عامل اصلي انقلابها و جنبشهاي منطقه خاورميانه که آنها را به شدت نگران کرده، جمهوري اسلامي است و از ديد آنها هر شخصيتي که در حفظ و بقا و پيشرفت اين انقلاب نقش آفريني کرده باشد محکوم است؛ زيرا اگر اين افراد در برابر تهاجم فرهنگي و نظامي و سياسي دشمن فعاليت چشمگيري از خود نشان نداده و از کيان نظام اسلامي دفاع نکرده بودند، امروز جمهوري اسلامي به قدرت برتر منطقه و به قول برخي مقامات غربي، ابرقدرت تبديل نشده بود و آنها ميتوانستند با تحريم و تهديد آن را از پا درآورند ولي امروزه ميبينند اين نظام به ابرقدرتي تبديل شده که هيچ اقدامي در منطقه بدون اراده آن عملي نيست و البته از نظر آنها جرمي بالاتر از اين براي شخصيتهاي فوق الذکر متصور نيست.
2. يکي ديگر از جرمهاي سنگين شخصيتهاي مذکور اين است که اجازه ندادند فتنه برنامهريزي شده 88 که دست آمريکا و اتحاديه اروپا آشکارا در آن مشهود بود و حتي برخي از وابستگان سفارتخانههاي آنها نقش ميداني ايفا ميکردند، به موفقيت برسد. چنانچه اين افراد هم مانند برخي خواص مردود وارد عمل نميشدند نوکران حلقه به گوش دشمنان ميتوانستند فتنه سبز خود را به بار بنشانند و جمهوري اسلامي را ساقط کنند. در اين صورت ديگر چنين نظامي باقي نميماند تا الگويي براي مردم منطقه قرار گيرد و اين بحران را براي جهان غرب بهوجود آورد.
3. سومين دليل اينکه از نظر اروپاييها مسلمانان منطقه که بر ضد منافع غرب قيام کردهاند، حق حيات ندارند و کشتار آنها به دست ديکتاتورهاي مورد حمايت غرب نه تنها جايز بلکه لازم است! بنابراين؛ اينگونه ديکتاتورها را نبايد به نقض حقوق بشر متهم کرد، اينها همه همت خويش را در راستاي حقوق بشر که تامين منافع غربيهاست بهکار گرفتهاند. ولي از نظر آنان شخصيتهاي ايراني فوق ناقض حقوق بشرند؛ زيرا منافع غرب را در ايران به خطر انداخته و مانع موفقيت انسانهايي (بخوانيد فتنهگران سبز) شدهاند که در راستاي تأمين منافع غرب تلاش کردهاند. بنابراين؛ بايد با اين افراد شديدتر از اين برخورد شود!
4. به نظر ميرسد از نظر غربيها جرم آيت ا... مصباح از همه سنگينتر باشد؛ چرا که سالهاست مزدوران داخلي آمريکا و اروپا، ايشان را مورد شديدترين حملات خود قرار دادهاند ايشان با يک جهاد علمي و نهضت سخنراني در سالهاي
حاکميت مدعيان اصلاحات، پرده نفاق را از چهره مدعيان دروغين اسلام و راه امام برگرفت و حقيقت ليبراليستي و غربي آنها را بر مردم آشکار کرد بهطوري که يکي از تئوريسينهاي جبهه مشارکت در نشست حزبيشان گفته بود آقاي مصباح 20 سال اصلاحات غربي را به عقب انداخت. و امروز خودشان به مرگ سياسي خويش معترفند.
البته اتحاديه اروپا براي خالي نبودن عريضه نسبت به اقدامات قذافي نيز واکنشي نشان داده و اموال قذافي را بلوکه کردهاند تا بعد از سرنگوني وي بتوانند بهترين وارثان او باشند، درست همان کاري که با داراييهاي شاه معدوم ايران انجام دادند.
در پايان تذکر اين نکته لازم است که اين نوع برخوردها براي ملت ايران تازگي ندارد؛ زيرا سالهاست که عدالت و حقوق بشر غربي را تجربه کردهاند، ولي اينگونه موضعگيريها ميتواند چهره به ظاهر زيباي غرب را براي جهان اسلام و منطقه در حال انقلاب خاورميانه نيز آشکار سازد تا بدانند که بايد پس از سرنگوني ديکتاتورها اختيارشان را به دست ديکتاتور ديگري نسپارند.
http://ravanbakhsh.blogfa.com
نظرات شما عزیزان: